تا عشق مرده
را به درک
راهیش کنم
این قلب خسته
را به دعا کاریش کنم
با خنده های او دلم انگار پر ز شور
آماده
میشدم که وفاداریش کنم
با گریه های او دلم از غصه
می گسست
می خواستم
بمانم و یاریش کنم
او رفته و دل سنگش چه سرد سرد
با دیگری چه زود گرم ، من زاریش کنم؟
بی بود او دل مستم چه بی رمق
من
را رسد چه خیر عزاداریش کنم ؟
اما چه سود اصل نبود آنچه
می نمود
مهری نمانده در رگم جارییش کنم
گفتی تو را برای خودم می خواهم و
بمانمن ماندم و
تو رفته ای ، نگهداریش کنم؟ طوفان عشق...
ما را در سایت طوفان عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : taher89 بازدید : 263 تاريخ : سه شنبه 16 بهمن 1397 ساعت: 18:04